به گزارش «راهبرد معاصر»؛ اخیراً در فلسطین اشغالی اقدامات و عملیاتهایی استشهادی در قلب سرزمینهای به وقوع پیوست که در اثر آن 20 صهیونیست کشته شدند. ناتوانی رژیمصهیونیستی در جلوگیری از این عملیاتها و وجود خلاهای امنیتی در داخل سرزمینهای اشغالی نشان داد که ضربهپذیری این رژیم به مراتب بالاتر از وضعیتی است که در واقعیت بر روی آن تکیه میکنند. در وضعیت فعلی نیز صهیونیستها در جهت القای گزاره همراهی افکار عمومی با اقداماتشان هستند که در این راستا میتوان به راهپیمایی پرچم اشاره کرد که طی آن صهیونیستها قصد دارند به مسجدالاقصی ورود کنند. راهپیمایی پرچم یا رقص پرچم در تقویم عبری برابر است با سالروز اشغال قدس شرقی به دست رژیمصهیونیستی. در پاسخ به این اقدامات مقاومت اعلام کرده است در صورتی که این اقدامات صورت بگیرد، به متجاوزان پاسخ کوبنده خواهد داد.
با وجود این اقدامات همچنان مشاهده میشود که برخی از گروههای فلسطینی همچون فتح و برخی کشورهای عربی به سمت عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی گام برداشتهاند. این در حالی است که هر زمان کشورهای عربی به سمت رژیم صهیونیستی رفتهاند یا روند سازش را در پیش گرفتهاند، هزینههای آن به مراتب بیشتر از وضعیتی بوده است که مقاومت کردهاند. اکنون برای پیبردن به این مساله به ذکر چند نمونه اشاره خواهد شد.
1) پیمان کمپ دیوید: پیمان یا صلح کمپ دیوید را باید نقطه عطفی در مساله فلسطین و منطقه دانست. دلیل اصلی آن نیز موجودیت بخشیدن به اسراییل برای اولین بار از سوی یک کشور عربی بود. کشوری که داعیه حمایت از فلسطین را شعار اصلی خود قرار داده بود و در جنگ های چهارگانه اعراب و اسراییل نیز حضوری فعال داشت. پیمان کمپ دیوید میان مصر و اسراییل در کمپ دیوید آمریکا(یکی از استراحت گاه های جیمی کارتر رییس جمهور اسبق آمریکا) میان انور سادات و مناخیم بگین به امضا رسید. این پیمان 8 بند داشت که مهم ترین مفاد آن به شرح زیر است:
الف) به رسمیت شناختن تمامیت ارضی اسراییل توسط مصر و لزوم برقراری روابط دوستانه: این عمل در واقع به دلیل موقعیت جغرافیایی مصر و لزوم توجه اسراییل به کانال سوئز بود.
ب) عقب نشینی اسراییل از صحرای سینا: براساس این توافق اسراییل ظرف سه سال باید از شبه جزیره سینا عقب نشینی می کرد. این در حالی بود که اسراییل در جنگ 1967 بلندی های جولان سوریه، غزه وکرانه باختری را اشغال کرده بود و اشاره ای به این مناطق نشده بود.
ج) برگزاری انتخابات برای خودمختاری به دولت فلسطین و شروع مذاکرات برای این مساله: چنانچه در توافق به آن اشاره شده بود مذاکرات صورت گرفت، اما نتیجه خاصی از آن عاید فلطسینی ها نشد.
2) کنفرانس مادرید: انتفاضه اول فلسطین در سال 1987 م شروع شد و حامیان رژیم صهیونیستی بالاخص آمریکا به تکاپو افتادند که مانع شعلع ور تر شدن این انتفاضه شوند. بنابراین بعد از جنگ 1991 خلیج فارس، بوش پدر ، رئیس جمهور آمریکا و جیمز بیکر ، وزیر امور خارجه این کشور طرحی را با همکاری اتحاد جماهیر شوروی ریختند و دعوتنامههایی را به رژیم صهیونیستی ، سوریه ، لبنان ، اردن و سازمان آزادی بخش فلسطین(ساف) فرستادند. اولین مرحله از کنفراس مادرید تشکیل دولت خودمختار فلسطینی بود. آنچه که باید خروجی مهم کنفرانس مادرید در نظر گرفت شکسته شدن خط قرمزهای موجود برای کشورهای منطقه بود که یکی از این موارد عادی سازی روابط با اسراییل توسط کشورهای عربی بود. در حقیقت باید فرآیند سازش را زاده کنفرانس مادرید دانست.
3) طرح صلح عربی: طرح صلح عربی که در سال 2002 م مطرح شد، خواستار تشکیل دو کشور بر اساس عقب نشینی رژیم صهیونیستی به خطوط آتش بس سال 1967 و قرار گرفتن بیت المقدس شرقی به عنوان پایتخت فلسطین در ازای برقراری روابط عادی در چارچوب صلح جامع با رژیم صهیونیستی است. این طرح همچنین خواستار دستیابی به راهحلی عادلانه برای مشکل آوارگان فلسطینی است، راه حلی که باید بر اساس قطعنامه 194(این قطعنامه مربوط به حق بازگشت آوارگان فلسطینی، غیرقانونی بودن شهرکسازی و ضرورت توقف فوری آن تاکید دارد.) مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص آن توافق شود.در مقابل اعراب هم روابط دیپلماتیک خود را با این رژیم از سر گرفته و آن را به رسمیت میشناسند. رژیم صهیونیستی اگرچه ابتدا با این طرح مخالفت کرد، اما در سال 2007 شیمون پرز رییس جمهور وقت رژیم صهیونیستی با این طرح موافقت کرد. باید به این نکته نیز توجه کرد که مدعی اصلی طرح صلح عربی عربستان بود.
4) طرح نقشه راه: این طرح در زمان ریاست جمهوری جورج بوش و در سال 2002میلادی مطرح شد و علنا تا سال 2005 صورتی عملی به خود نگرفت. این طرح برخلاف طرح های قبلی براساس یک کمیته چهارجانبه متشکل از اتحاديه اروپا، سازمان ملل، امريكا و روسيه بود و دلیل اصلی برای انتخاب این کمیته چهارجانبه ضمانت طرح و نقش این کشورها در تصمیم گیری های مهم درسازمان ملل و شورای امنیت بود. در طرح نقشه راه سه مرحله مطرح شده بود:
اول؛ توقف تروریزم وخشونت؛
دوم؛ تشکیل کشور مستقل فلسطینی با مرز موقت و در صورت مساعد بودن شرایط توسط کمیته چهارجانبه(آمریکا، اتحادیه اروپا، سازمان ملل و ورسیه) تا سال 2003 کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود.
سوم؛ تشکیل کشور فلسطین با مرز نهایی.
اما آنچه باید در رابطه با طرح نقشه راه مطرح کرد سناریوی خطرناکی بود که آمریکا قصد داشت با موفقیت در آن به سایر برنامه های خود در منطقه برسد. اصولا نقشه راه را باید جزیی از طرح صلح خاورمیانه آمریکا دانست.
5) معامله قرن: این طرح توسط دولت ترامپ و با عنوان"صفقه القرن" با حمایت برخی کشورهای غربی و عربی به منصه ظهور رسید، اما در عمل با مشکلات متعددی مواجه شد. آنچه خروجی اصلی این طرح بود خارج کردن کامل فلسطینیان از موطن اصلی و صهیونیزه کردن کامل فلسطین بود.
اکنون در کنار این موارد که به صورت اختصاری به آنها اشاره شد، باید به مواردی که در نتیجه آن فلسطینیان با مقاومت، دستاوردهای زیادی کسب کردند، اشاره کرد. جنگ 12 روزه یا شمشیر قدس را می توان نمونه ای از ده ها مورد برتری فلسطینیان در اثر مقاومت نام برد که گروه های مقاومت یک شکست تمام عیار را نصیب صهیونیست ها کردند. جنگی که در آن برای اولین بار صهیونیست ها در موضع پدافندی قرار گرفتند و به جای راهبرد کسب برتری،راهبرد حفظ موجودیت را در دستور کار قرار دادند.
انجام عملیات های استشهادی در سرزمین های اشغالی نشان داد که مقاومت تنها به غزه و کرانه باختری محدود نمی شود و فلسطینیان سرزمین های اشغالی به این نتیجه رسیده اند که باید با مقاومت خود به نتیجه مطلوب برسند. تحرکات اخیر اسراییل نیز برای سرپوش گذاشتن بر شکست های است که طی این چند وقت با آن مواجه بوده است. از خروج برخی وزرا از کابینه ائتلافی و احتمال فروپاشی دولت بنت- لاپید تا ضعف های امنیتی گسترده در داخل سرزمین های اشغالی. براساس راهبرد امنیت محوری رژیم صهیونیستی هیچ مساله امنیتی نباید در داخل و پیرامون این رژیم شکل بگیرد. برهمین مبنا تئوری جنگ پیش دستانه این رژیم در برابر فلسطینی ها بارها امتحان شد و هربار نیز شکست خوردند. اکنون به اذعان صهیونیست ها مقاومت از پنج جبهه مختلف این رژیم را احاطه کرده است و هر کنشی با واکنش از سمت مقاومت روبرو خواهد شد. بنابر اذعان مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی وابسته به دانشگاه تل آویو روند اتفاقات گذشته نشان میدهد که حماس اکنون رژیم صهیونیستی را در پنج جبهه محاصره کرده است: »شلیک موشکها و انجام عملیاتها از نوار غزه علیه رژیم صهیونیستی، معرفی کردن خود به عنوان نگهبان مسجد الاقصی در قدس، فعال سازی گروههای مسلح در کرانه باختری، نفوذ در میان ساکنان اراضی 1948 و شلیک موشک از جنوب لبنان».
این مسائلی که توسط این اندیشکده مطرح می شود نشان می دهد که اولاً این تهدیدها حالت بالقوه دارند و دوم اینکه این تهدیدها با وسعت جغرافیایی گسترده هستند و مختص یک منطقه خاص نیستند و سوم اینکه این عوامل راهبرد نظامی اسراییل را از جنگ پیش دستانه به راهبرد حفظ وضع موجود تغییر داده است.
تحرکات اخیر در فلسطین اشغالی نشان دهنده وضعیت جدیدی در سرزمین های اشغالی است که مقاومت با بازیگری خود قواعد موجود را برهم زده است. تواناییهای نظامی گسترده مقاومت، حجم عظیم موشکها و وسعت جغرافیایی مناطق عملیاتی صهیونیستها را دچار یک سردرگمی نظامی کرده است و به همین دلیل توان مقابله را نیز از آنها گرفته است. به همین دلیل است که صهیونیستها توانایی انجام هیچگونه جنگی را در مقطع فعلی ندارند و به این اعتقاد نیز رسیدهاند که انجام هرگونه جنگ به منزله شکست نظامی و به تبع آن شکست هویتی در برابر مقاومت خواهد بود. همهی این مسائل نشان میدهد که هزینههای مقاومت به مراتب کمتر از سازشی است که برخیها به دنبال آن هستند.